چند روزی است زیاد یادت میافتم. نتوانستم تا ۱۳ اسفند صبر کنم. مجبور شدم زودتر به قبرت سر بزنم. برایت نامهای نوشتم که نمیتوانم منتشر کنم. درواقع برای خودم نوشتم، اما خطاب به تو. آخرش اینجوری تمام میشود:
دلم برایت تنگ نشده. خاطراتت را هم دیگر زیاد دوست ندارم. ولی میگویند سلولهای سرطانی هرگز کاملا از بین نمیروند. نمیدانم چرا یادت میافتم. منظورم یاد گذشته نیست. به فکر امروزت هم زیاد نیستم. ولی به فکر تو چرا. فارغ از دیروز و امرز. انگار همیشه وجود داشتهای.
و مهمتر
انگار همیشه مرده بودی
برچسب : نویسنده : 13esfand بازدید : 80